مطالب این بخش جمع آوری شده از مراکز و مؤسسات مختلف پاسخگویی می باشد و بعضا ممکن است با دیدگاه و نظرات این مؤسسه (تحقیقاتی حضرت ولی عصر (عج)) یکسان نباشد.
و طبیعتا مسئولیت پاسخ هایی ارائه شده با مراکز پاسخ دهنده می باشد.

  کد مطلب:23884 شنبه 1 فروردين 1394 آمار بازدید:24

در عرفان بحث سالك و مريد مطرح است از نظر اسلام وظيفه مريد و سالك چيست؟
در عرفان بحث ولايت عرفاني مطرح است و بحث از وظيفه سالك و مريد ذيل چنين بحثي مطرح مي شود يكي از كساني كه جديداً در اين باب قلم زده است آقاي عبدالكريم سروش است ايشان در كتاب بسط تجريه نبوي در مقاله ولايت باطني و ولايت سياسي به مناسبت اين بحث را مطرح كرده اند ولايت عرفاني، مفهوم ولايت، اوصاف ولي و وظيفه سالك از جمله بحث هائي است كه ايشان به آن پرداخته اند. وظيفه سلك يكي از اين بحث هاست كه خلاصه آن را مي آوريم. ابتدا خوب است توضيح مختصري از اين عناوين بياوريم مساله ولايت، محوري ترين مساله عرفان نظري است عرفان نظريه ظهور و تجلّي خداوند در اين جهان است خداوند اسم ها و اصافي دارد و با اين اسماء و صفات خود در جهان تجلّي كرده است ...انسان كامل بنابر تئوري عارفان مظهر همه اسماء الهي است... او بزرگترين نماياننده و نماينده و خليفه بحق الهي در اين عالم است عارفان بدون اينكه لزوماً در اين باب يقين مصداقي كنند و نام كسي را در ميان آورند به لحاظ تئوريك وجود چنين موجودي را مسلّم و محقق گرفته اند. وليّ خداوند يا وليّ اعظم خداوند چنين كسي است... ولايت به معناي قرب و نزديكي بيواسطه است... ولي اعظم خداوند كسي است كه بيشترين نزديكي را به خداوند دارد... ولي خداوند فاني در خداوند قائم به اوست... وقتي شخص به حضور او مي رسد، بدون اينكه بخواهد لوح سينه خود را از انديشه هاي پيشين پاك مي بيند خود را پاك مي بازد كاريزما، فرهمندي هيبت و سلطه و رعبي كه از ناحيه وجود شيخ بر شخص مريد حاكم و غالب مي شود او را به فراموش كردن وجود خود وا مي دارد... ولي آدم را گرم مي كند اولياء

ـ25ـ
خداوند همه كاره خداوندند پيامبر وليّ خداوند است و ديگر اولياء خداوند با پيامبر نسبت معنوي دارند نه لزوماً نسبت جسماني... كافي است فرزند معنوي پيامبر بود متقتضاي تئوري كلّي عرفاني همين است با آن تئوري تعيين مصداق نمي توان كرد... مفهوم ولايت مفهوم قرآني است و شعيي و سنّي ندارد.
و امّا در توضيح وظيفه مريد و سالك در برابر چنين وليي مي گويند:
...در طريق سلوك شخص نمي تواند خودسرانه عمل بكند و بايد دست ارادت به شيخي از مشايخ بدهد و زير لواي هدايت او برود.
در صفحه 260 مي گويند: «وظيفه مريد در مقابل چنين رهبري كه وليّ خداوند است، اطاعت محض است. براي مريد كمترين اعتراض و انتقاد و تخلّفي در مقابل شيخ مجاز نيست امتحان كردن شيخ و اعتراض كردن به او مطلقاً نارواست.
...وقتي كه او(شيخ) را برگزيدي ديگر بايد كمر ارادت به خدمت او ببندي و بايد بداني كه:
زلّت او به زِ طاعت نزد حق پيش كفرش جمله ايمان ها خلق
خطاي رهبر از صواب مريد بهتر است و اين عين توصيه غزالي در احياء علوم الدين است او اگر خطا كند و مريد از او اطاعت كند بهتر از آن است كه مريد اعتراض كند ولو بر جاده صواب باشد براي اينكه مريد هنوز كامل نيست... زيركي هاي عالمانه و معترضانه در اينجا شرط نيست. ارادت ورزي مطيعانه و تسليم گرانه شرط است».
در صفحه 264 مي گويند: «نكته فوق العاده مهم و در خورِ توجّه در اين وادي اين است كه هر كسي بايد بگردد و وليّ خود را پيدا كند گمان نكنيد كه هر كس كه وليّ خداست وليّ شما هم هست وليّ شما يعني آن كسي كه بيواسطه و مستقيماً با شما مرتبط و در شما

ـ26ـ
مؤثّر است معناي ولايت اين است... ولي هر شخص كسي است وي مي تواند از همنشيني و مصاحبت و ولايت او گرم شود، مست شود اثر بپذيرد، راه بيفتد، پرواز كند و عوض شود. فرق است بين وليّ مطلق و وليّ من الله اولياء خدا بسيارند امّا هر كس ولييّ براي خودش دارد و اين وليّ مي تواند مرده باشد يا زنده باشد».
در صفحه 275 مي گويند: «تئوري ولايت باطني، از شخص مريد اطاعت محض مي طلبد... در آن جا حتّي نسبت شاگردي و معلّمي وجود ندارد شاگرد در مقابل معلّم اختيار مختصري دارد... ولي در مقام مريدي و مرادي مطلقاً چنين مجالي وجود ندارد در آنجا انتخاب معنا ندارد... شخص مريد، پيرو مراد خود را بر نمي گزيند بلكه پيراست كه مريد خود را انتخاب مي كند... اين تئوري(تئوري ولايت عرفاني) متعلّق به سلوك معنوي و حلقات محدود مريدان است... در اين ولايت است كه ذوب شدن و فنا شدن معنا پيدا مي كند، بلكه ناچار است... وجود شيخ عين حجّت است و حجّت آوردن را لازم نمي داند.
z z z
براي روشن شدن وظيفه مريد و سالك در مقابل وليّ ابتدا بايد اندكي به بحث ولايت بپردازيم و از مفهوم و مبناي ولايت گفتگو كنيم.
ولايت به معناي سرپرستي است نه قرب و نزديكي. چنانكه در كتب لغت آمده استو اين معنا با آياتي كه در باب ولايت آمده و با مباني ولايت هماهنگ است آياتي همچون «الله ولي الذين آمنوا و...».
امّا ولايت بر مباني و مقدّمات زير استوار است:

ـــــــــــــــــــــ
(1)1 - اقرب الموارد ذيل ماده ولي.

ـ27ـ
1. آدمي است و روابطي دارد و براين روابط و قانونمنديهاي آن آگاه نيست.
2. غريزه و مجموعه علوم تجربي، عقلي و قلبي او پاسخگوي اين روابط نيست چه بدليل عدم احاطه به مجموعه روابط و قانونمندي ها و چه به لحاظ ضريب خطايي كه دارند.
3. انسان محدود به اين دنيا نيست.
با توجّه به اين مقدّمات است كه ضرورت ولايت و نياز ما به وليّ مطرح مي شود.
ما در دنياي قانونمند زندگي مي كنيم كه پايه ريزي علوم براساس قبول همين مقدّمه است. دانشمندان در پي كشف قوانين حاكم بر هستي اند و پايه ريز علوم، و اين حاكي از پذيرش همين مقدّمه است كه ما در دنيايي زندگي مي كنيم كه برآن نظم و قانون حاكم است.
انسان براي هر اقدامي كه مي كند ناچار است كه قوانين را در نظر داشته باشد، در غير اين صورت بايد غرامت هاي سنگيني را بپردازد. انسان در كوچكترين ارتباطي كه با پديده هاي طبيعت دارد، بايد ارتباط اين پديده با انسان و پديده هاي ديگر و قانون هاي آن را در نظر داشته باشد و بر آن احاطه داشته باشد و چون بر اين پديده ها و قوانين آن احاطه ندارد ناچار محتاج به كسي است كه بر اين پديده ها احاطه و حضور و آگاهي داشته باشد، ولايت خداوند براساس چنين مبنايي استوار است و پذيرفته مي شود و ولايت معصوم نيز از همين آگاهي سرچشمه مي گيرد و براساس احاطه و آگاهي معصوم و مصونيّت از هوي و خطاي او ناشي مي شود و ما محتاج چنين كسي هستيم كه در هر دستوري احاطه به تمامي پديده ها داشته باشد و تمامي قوانين را ملحوظ داشته باشد و به همين جهت است كه در اصل عمل و چگونگي آن تمامي نگاه خود را به آنها مي دوزيم و

ـ28ـ
آگاهي و احاطه بر راه و قوانين حاكم بر هستي از رحمت و رأفتي برخوردار است كه انسان ها را مجذوب و عاشق خود مي كند او انسان ها را براي خود يا براي خودشان نمي خواهد او آن ها را براي خدا مي خواهد. براي او رنج انسان ها سخت است(2) و بر ايمان و هدايت مردم حريص است تا با قوانين عالَم درگير نشوند و صدمه نبينند رئوف است رحيم است چنين آگاهِ محيطِ مهرباني است كه ولايت دارد و ديگران به دليل همين ضعفشان در آگاهي و مهرباني و خودخواهي از اين ولايت نصيبي ندارند.
با اين مباني ولايت خدا و رسول((صلي الله عليه وآله)) و ائمه معصومين((عليهم السلام)) پاسخ مي گيرد و سالك وظيفه دارد از چنين وليّي پيروي مي كند. امّا اين وليّ با همه اين خصوصيّات از سالك نمي خواهد كه چشم بسته از او طاعت و به او خدمت كند. از او نمي خواهد كه خطاهاي او را ناديده بگيرد. به او نمي گويد: زلّت من بهتر از طاعت توست و پيش كفر او ايمان ها خَلَق نيست وليّ خدا با همه اين خصوصيّات به سالك اختيار مي دهد تا انتخاب كند او بينات و كتاب و ميزان را در اختيار سالك قرار مي دهد، او هدايت مي كند تا سالك
ـــــــــــــــــــــ
1 - حديث معروف و متواتر غدير.
2 - «لقد جاءكم رسول من انفسكم عزيز عليه ما عنهتم حريص عليكم بالمؤمنين رؤف رحيم».سوره توبه، آيه 128.

ـ29ـ
با اختيار و آگاهي و آزادي تمام انتخاب كند. «انا هديناه السبيل امّا شاكراً و امّا كفوراً»(1) او انسان ها را رها نمي كند و هدايت را بر آن ها عرضه مي كند ولي آزادي و اختيار آنها را سلب نمي كند و از آنها نمي خواهد كه به او خدمت كنند و چشم بسته هم خدمت كنند. هدايت او فقط محدود به حلقه مريدان نمي شود كه او براي همه مردم هدايت دارد. او هدايت همه را مي خواهد و ولايت او بر همه است او رحمة للعالمين است امّا از آن طرف او مي خواهد كه مردم خود بيايند تا با هر گامي كه بر مي دارند به رفعت و درجات برسند او انسان هاي استخفاف شده و پوك و خالي را نمي خواهد بلكه انسان هايي را مي خواهد كه با بصيرت حركت كنند و در راه حق گام بزنند به همين دليل است كه با بيّنات و روشنگري پيش آيد و به همين دليل است كه با بيّنات انسان ها را از ظلمات به سوي نور مي كشاند تا آدمي هيچ نقطه ابهامي نداشته باشد تا با بصيرت انتخاب كند. او انسان ها را از ظلمتي كه در آن خود و جهان و راهشان و مبدأ و مقصدشان مجهول و تاريك است به سوي نور مي برد تا هم خود را ببينند و هم جهان را و قانونمندي هاي جهان را، هم راه را ببيند و هم چگونگي سلوك آن را، هم مبدأ را ببيند و هم مقصد را تا در پرتو همه اينها انتخاب كنند وليّ خدا بايد چنين كسي باشد و با اين ديد است كه هر كس نمي تواند وليّ باشد و هر كسي نمي تواند هر كسي را انتخاب كند چه در دنياي نظام مند نمي توان گتره اي قدم زد. همه جاي دنيا راه نيست تا بتوان در همه جاي آن قدم نهاد.
جاده ها را براي ما مشخص كرده اند و بيرون از جاده سقوط است، گمشدن است و گمراهي است اطاعت محض و بي چون و چرا، بي اختياري و بي حجت كاركردن و از ديگران كار خواستن، ذوب و فناي بي مبنا و مريد و مرادي و چاكري و خدمت بدون بيّنات
ـــــــــــــــــــــ
1 - سوره انسان، آيه 3.

ـ30ـ
«انّهم كانوا قوماً فاسقين»(2) و همين نكته است كه راه شيعه و سنّي و راه ولايت شيعي و ولايت عرفاني و عرفان شيعي و عرفان سنّي را از هم جدا مي كند و به همين دليل است كه مي بينيد بزرگترين عارفان اسلامي!!! اهل تسنن اند. كه عرفان شيعي در نظر و مبنا و عمل تفاوت جوهري با عرفان اهل تسنن دارد در بينش ما خداوند آگاه و حاضر و محيط بر عالم است ولايت دارد و هر كس به مقدار بهره مندي از اين علم است كه به ولايت مي رسد و اين در جانب معصومين مشخص است و امّا آنچه در ولايت فقيه مي گويند اگر چه او اين آگاهي و احاطه بر عالم را ندارد ولي در او احاطه و آگاهي به ادله و استناد به مجموعه آن و عدالت كفايت مي كند. چه كلام او بايد مستند به ادله باشد تا حجيّت داشته باشد و تا اين استناد و عدالت هست او ولايت دارد چه او از منبعي تغذيه مي كند كه اين احاطه و آگاهي را دارد. ولي حتّي در تمامي اقسام ولايت و در ولايت فقيه بحث از ولايت عرفاني به اين معنايي كه آقاي سروش مي گويند نيست چه او حق ندارد كه از مردم بخواهد كه چشم و گوش بسته مطيع او باشند و زلّت هاي او را ناديده بگيرند او هم در اين وادي همچون معصومين مباني را عرضه مي كند و بينات و كتاب و ميزان را بايد عرضه بدارد و با همان شيوه اي بايد كار كند كه معصومين. شيعه از اين ولايت عرفاني كه آقاي سروش مي گويد خطي ندارد و اين به دليل همين تفاوت هاي بنيادي است كه ميان شيعه و سنّي وجود دارد.

ـــــــــــــــــــــ
1 و 2 - سوره زخُرف، آيه 54.

ـ31ـ
با اين كلام معلوم مي شود چه مقدار اختلاف كلامي بين شيعه و سنّي وجود دارد و معلوم مي شود كه ريشه هاي فكري آنها در باب ولايت چقدر از هم دور است انسان كامل محتاج دين است چنانكه محتاج بيّنات و كتاب و ميزان است تا خود با پاي خود قائم به قسط باشد او بايد اختيار داشته باشد او بايد زلت و طاعت را بشناسد و انتخاب كند، او نبايد چشم بسته مطيع كسي شود، غير از اين او پوك گرديده و به استخفاف رسيده.

(بخش پاسخ به سؤالات )


ـ32ـ

مطالب این بخش جمع آوری شده از مراکز و مؤسسات مختلف پاسخگویی می باشد و بعضا ممکن است با دیدگاه و نظرات این مؤسسه (تحقیقاتی حضرت ولی عصر (عج)) یکسان نباشد.
و طبیعتا مسئولیت پاسخ هایی ارائه شده با مراکز پاسخ دهنده می باشد.